باسمه تعالی
چکیده
نظم یکی از اقتضائات زندگی اجتماعی انسان است که بدون آن امنیت ،آسایش و آرامش دست نیافتنی می شود. نظم نه تنها لازمه جامعه انسانی بلکه برای زندگی فردی و خانوادگی نیز تعیین کننده است.تعریف نظم رابطه مستقیمی با آرمان ها و اهداف و نوع نگاه نسبت به حیات و هستی دارد،در واقع مبادی هستی شناسی و مبانی معرفت شناختی در معنا بخشی به نظم موثرند. به همین دلیل است که با تعریف ها و مدل های متفاوتی از نظم در پهنه دانش بشری مواجهیم.
حکیم الهی و موسس نظام اسلامی ،امام خمینی،رضوان الله علیه، با الهام از آیات الهی و روایات معصومین ،علیهم السلام، و با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه به طراحی مدل جدیدی از نظم جهانی پرداختند که هرچند به دلیل هماهنگی با نظام احسن و هدف آفرینش و سازگاری با ارزش ها و کرامت انسانی ؛پاسخی به نیاز فطری انسان قرن بیستمی است اما در عین حال روابط و نظم حاکم برجهان را به چالش کشید و نظریه پردازان نظام لیبرالیسم را پریشان کرد. براساس نظریه ایشان نظم حقیقی ،که در این مقاله از آن به نظم مقبول و معقول یاد شده است،جز در سایه کرامت انسانی و پرورش فطرت الهی قابل تحقق نیست.در این مقاله سعی می شود با توجه به تعریف نظم و نگاهی به نظریه نظم جهانی نقد حضرت امام ازآن مطرح شده و الگوی پیشنهادی و جایگزین ایشان با توجه به مبانی حکمی مورد بررسی قرار گیرد.
کلید واژه ها: نظم، نظم جهانی ،کرامت انسانی ، فطرت، حکمت عملی
عنوان مقاله: جستجوی مبانی حکمی در نظریه نظم جهانی امام خمینی(ره)
مقدمه
انسان موجودی است که مسیر تکاملی آن از اجتماع و جامعه می گذرد،وطی این مسیر در انزوا و گوشه نشینی و با اتکابه خرد فردی امکان پذیر نیست. از دیر باز انسان هایی با درک درست این حقیقت و با برخورداری از هدایت الهی به سامان دهی جامعه بشری پرداختند و در نقطه مقابل مستکبرین نیزتلاش کرده اند انسان را در خلسه ای از فردیت به اسارت کشیده تا هم جان و روح او را از تفکر در خویشتن باز دارند و هم از تحقق جامعه ای که بخواهد زنجیرهای اسارت غیر الهی را از هم بدرد جلوگیری کنند.
در ظلمت و تاریکی جهان، در حالی که مستکبرین دنیا را بین خود تقسیم کرده بودند،فردی از سلاله پیام آوران الهی؛ که گویی رنج و درد و تمام معرفت تبار الهی خود را به دوش می کشید،کمر راست کرد و همچون دری که در صدف روزگار پرورده شده باشد به ساحل نجات انسانیت قدم گذاشت.امام خمینی (ره)گوهر دردانه و تحفه ی الهی برای بشر قرن بیستمی به جهانیان هشدار داد که انسان امروزی و جهان خود ساخته او تصویر حقیقی آنچه خداوند سبحان ابداع و انشاء فرموده نیست. امام با سرمایه هایی که در طول مجاهدت علمی و عملی و حیات طیبه خود فراهم آورده بود در برابرمستکبران دنیا ایستاد و ندایی به بلندا و پهنای همه عالم سرداد.ندایی که پشتوانه آن آیات الهی بود،امام به درستی پیام این کریمه ربانی را را دریافت کرده بود که«الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء..............................و مثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار»( ابراهیم / 24تا26) و آموخته بود تاریخ بشر همواره با دو جریان مواجه بوده است ،جریانی که قرآن ار آن تعبیر به شجره طیبه می کند و جریان دیگری که آن را شجره خبیثه می نامد. خداوند متعال در این آیه شریفه کلمه طیبه را به شجره طیبه تشبیه فرموده است. شجره طیبه ایمان به خداست که ریشه اش در توحید و میوه اش عمل صالح و اخلاق نیکو شاخ و برگ آن معرفی شده است و خود کلمه طیبه براساس ،«الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه ...........»( فاطر / 10)، اعتقاد به حق است که فقط با قدرت عمل صالح بالا می رود و متضمن سعادت انسانی است .سعادت از منظر آموزه های وحیانی چیزی جز صعود و تکامل به سوی خداوند و تقرب به درگاه او نیست. ره پویی مسیر سعادت و رسیدن به قرب الهی از دید حکیم فرزانه ای همچون امام جز با عمل صالح آن هم مشروط به قید ایمان امکان پذیر نخواهد بود. امام با تکیه براین مبانی از الگوی اسلامی جامعه انسانی و نظام اجتماعی و جهانی سخن می گوید.از نظر امام نظام اجتماعی صرفا یک نظام اعتباری و قراردادی که امور آن به خود انسان ها واگذاشته شده باشد نیست بلکه به دنبال و هماهنگ با نظام تکوین شکل گرفته و به آن منتهی می شود. برهمین اساس هیچ قانونی در جامعه بشری به ثمر نمی رسد و انسان را به سعادت واقعی نمی رساند مگر اینکه متکی به ایمان به خدا باشد و به وسیله اخلاق کریمه حفظ شودو ارزش های اخلاقی با توحید ضمانت شود.نقطه مقابل نظام اجتماعی برپا شده بر پایه توحید نظاماتی است که یک سو نگر و دنیا طلب اند و با محدود کردن انسان در فردیت خود او را از سرچشمه های هستی جدا کرده و انسان را مشغول به خودساخته های خود نموده و با فراهم آوردن رفاه مادی و برخورداری از امکانات دنیایی او رااز حقیقت وجودی خود دورتر و دورتر می کنندوهرچند برخورداری از تمکنات مادی و شوکت و نظم به ظاهر عادلانه آن جوامع چه بسیار انسان ها را مغرور و مرعوب خود می کنند در حالی که قوانین این کشورها براساس ارزش های اخلاقی الهی وضع نشده و چون به مبدء هستی اتصال ندارد،ضامن اجرای واقعی هم ندارد.انقطاع از ارزش های الهی و آموزه های انبیاء موجب شده که حاکمان و مردمان این جوامع هرچند فکر اجتماعی دارند و به منافع خود و ملت خود می اندیشند اما برای جلب منفعت خود سایر ملت ها را به بردگی و استثمار بکشند وبرای رسیدن به منابع مادی و مالی بیشتر جان و مال و ناموس غیر خود را مباح بدانند. این حکومت ها اگر از آزادگی و شرف و تکریم انسان هم حرف بزنند منظوری جز گسترش دنائت و پستی و ظلم و ستم ندارند .[1]
امام خمینی(ره)نه تنها مرعوب شوکت ظاهری نظام های حاکم بر جهان نشد بلکه با نهیب بر مستکبران ستم پیشه،مستضعفان را مخاطب قرار داد و آنها را به پیروی از مسیر پیامبران الهی دعوت کرد،بر همان شیوه ای که امام صادق علیه السلام فرمودند:«خدای متعال دوست داشت تا به وسیله مردان(خدا)شناخته گردد و از راه اطاعت شدن آنان(که از سوی او مامور بودند)خود اطاعت شود. از این رو آنان را راه و جهتی قرار داد که باید مردمان برای رسیدن به قرب الهی از ان جهت حرکت کنند و خدا از بندگان (هیچ عمل و شناختی را)جز از همین راه (راه موافقت و پیروی از پیامبران و اوصیای ایشان)نمی پذیرد.....»[2]
امام براساس این مبانی طرح نوینی برای جامعه بشری درانداخت که جوهره آن قابلیت تحقق مدینه فاضله در همه زمان ها و مکان ها است مشروط بر اینکه مردمان ایمان به خدا و پای بندی به فضایل اخلاقی و انجام عمل صالح را سرلوحه زندگی خود قرار دهند.و از آنجا که تحقق چنین آرمانی نیازمند روابط گسترده انسانی و بین المللی و هم سویی و هم گرایی همه انسان هاست،الگوی امام یک الگوی جهانی ست.ایشان از نظامی سخن می گویند که رو به سوی غایت و مقصد روشن و مشخصی دارد و از تمام ظرفیت ها و سازوکارهای لازم برای تحقق زندگی سعادتمندانه انسان برخوردار است.
تلاش ما در این مجال اندک و مقال کوتاه براین است که نشان دهیم الگویی که امام خمینی (ره)به جهان ارائه کرد و آن ردرسرزمین جغرافیایی ایران پیاده کرد،طرحی است برای نظم(نظام) جهانی وهمه جهانیان که می تواند مطابق فرهنگ وآیین هرملتی که خواهان عدالت و گریزان از ظلم و ستم است اجرا شود.الگوی امام ،نظم نوینی را برای جهانیان به ارمغان می آورد که مقدمه و زمینه ای است برای حکومت صالحان و مستضعفان«..و نریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین»(قصص/5).
نظم و نظام
واژه نظم در کتاب های لغت به معنای به رشته کشیدن جواهر ، ترتیب دادن و آراستن است.هم چنین به معنای مرتب کردن و قرار دادن هرچیزی در جایگاه خود نیز به کار میرود. نظم چنان که در لسان العرب بیان شده ،معنایی شبیه تقوا دارد ،یعنی هر چیزی را در جای حقیقی خود قرار دادن بر مقتضای عقل و بدون اختلاف در ترتیب . در معارف اسلامی نیزتقوا و نظم در کنار یک دیگر ذکر شده اند. امام علی (ع) در وصیت نامه خود به فرزندانشان می فرمایند:«اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم» .براین اساس نظم و تقوی لازم و ملزوم یکدیگرند انسان های منظم کسانی هستند که زندگی خود را مدیریت می کنند و از جهت دیگر مهم ترین عاملی که ضامن نظم و ثبات اجتماعی است و میزان واقعی ارزش های انسانی را در برابر ارزش های دروغین مشخص می کند تقواست. امام صادق (ع) در توصیح نظم آن را با تدبیر،حکمت و هماهنگی در اشیاء مرتبط می نمایندومی فرمایند::«خداوند متعال موجودات را آفرید و سپس با نظم و تدبیر کامل و حکمت تمام جریان امور و برنامه بقا و زندگی آنها را معین فرموده است . مطابق با همین برنامه و نظم تکوینی ، برای نوع انسان برنامه تکلیفی و احکام تشریعی مخصوص تعیین نموده است.»[3]
نظم و نظام ممکن است از نظربار معنایی –سیاسی با هم تفاوت داشته باشند اما هم بسته و وابسته به یکدیگر ند به ویژه که در آموزه های دینی نظام اجتماعی سازگار و هماهنگ با نظام و نظم تکوینی آمده است. فارابی که از مهم ترین فیلسوفان سیاسی حکمت اسلامی است ،نظام اجتماعی را در امتداد نظام(نظم)تکوینی عالم معنا می کند و معتقد است کارسیاستمدار مدینه آن است که نظام مدینه را به شکلی برپاکند که اجزا ء و دسته ها و اعضای مدینه با نظام خاصی به یکدیگر پیوسته گردد ، مانند (عالم طبیعت)، و آن چنان سازگاری و ترتیب بین آنها برقرار کند که همگی جهت زدودن بدی ها و حصول خوبی ها به یکدیگر کمک و معاونت کنند.باید توجه داشت که فارابی اعتقاد دارد ؛بین اجزای عالم با اجزای مدینه ،امت فاضله ،سازگاری است و باید ائتلاف و ارتباط و انتظامی که در عالم طبیعت است در نظام و افعال مدینه وجود داشته باشد. رهبرمدینه فاضله باید به خداوند تشبه کند و مانند مدبر و ناظم عالم طبیعت که انتظام وائتلاف وهمکاری بین اجزاء عالم برقرار کرده در جامعه(مدینه)چنین نظمی را ایجاد نماید . همه اجزای عالم در عین کثرت حکم شی واحدی پیدا کرده و یک نظام واحد جهانی را تشکیل می دهند،که هدف و غایت واحدی دارند . رهبر امت فاضله در مدینه با افراد و اعضا به گونه ای باید ارتباط بر قرار کند که جامعه و امت مانند یک شی واحد و دارای یک غرض واحد باشند. از نظر فارابی برقراری چنین نظمی و رسیدن به چنین هدفی اقامه عدل و حرکت به سوی خیرات امکان پذیر نیست . به عبارت دیگر رهبر مدینه فاضله باید نظام خیر و عدل را در مدینه برپا کند و ملکات و خیرات ارادی را به حسب توانایی ها و مراتبی که افراد دارند ،مانند خیرات طبیعی که خداوند در عالم قرارداده، ایجاد کند . در این صورت است که امت ها به سعادت دنیا و آخرت می رسند.از نظرفارابی این مهم تحقق نمی یابد مگر این که رئیس مدینه فاضله فلسفه نظری را به تمام و کمال بداند زیرا در غیر این صورت تدبیر الهی در عالم را درک نمی کند و نمی تواند قوانینی هماهنگ با نظام تکوین وضع و اجرا کند.
نظم نوین جهانی
نظام(نظم) نوین جهانی اصطلاحی است که از اواسط سال1989 میلادی و درپی دگرگونی های بلوک شرق وارد فرهنگ سیاسی شد.نظام نوین جهانی متمایز کننده روابط بین المللی در دوره جنگ دوم جهانی تا اواخر دهه هشتاد میلادی با نظمی است که پس از این مقطع در حال شکل گرفتن است.[4]
نظم نوین جهانی را برای نخستین بار جورج بوش پس از پیروزی در جنگ خلیج فارس بکاربرد:«جنگ خلیج فارس نخستین آزمون برای پدیدار شدن یک نظم نوین بود،جهانی که در آن یک نظام جدید حاکم است.»[5]
هدف از این نظم سیطره بر منابع انسانی و مادی جهان سوم و حاکمیت بخشیدن به ایدئولوژی و ارزش های مستکبران ،که در حال حاضر آمریکا به نمایندگی از آنان قد علم کرده است،می باشد.آلن ووبنوا متفکر فرانسوی می گوید:«عامل سیاسی را به زیر فرمان عامل حقوقی درآوردن و بالاخره قراردادن عامل حقوقی در خدمت اخلاق ویژه ای که هدف آن مشروع ساختن منافع غرب خواهد بود.»[6]
طراحان نظم نوین به دنبال غالب کردن جهان بینی و فرهنگ مورد نظر خود بر جهان اند و در طول تاریخ همواره کسانی بوده اند که چنین سودایی در سر می پرورانده اند از نمرود و فرعون و چنگیز گرفته تا لنین و هیتلر و بوش؛که هرچند همگی از نظرماهیت غیرالهی یکسان هستند اما هر بار با یک تاکتیک و ترفند متفاوت جلوه گری می کنند.از بعد از جنگ جهانی دوم سازمان ملل حربه و دامی است که مستکبران ،با استفاده از حق وتو،برای استعمار واستثمار ملت ها از آن استفاده کرده و جنبش های آزادی بخش را سرکوب می کنند.طراحان آمریکایی نظم نوین جهانی معتقدند این نظم به سه طریق می تواند برقرار گردد؛مذاکرات صلح،
خلع سلاح و مسائل حقوق بشر.[7]
در واقع این ها سه راه است که مستکبران برای فشار آوردن بر هرملت و دولتی که هم سوی آنها نیست به کار می برند تا سلطه خود را تثیت کرده و مخالفان را ازبین ببرند اما«ومکروا ومکر الله و الله خیرالماکرین»(آل عمران /54)
حکمت عملی امام خاستگاه نظریه نظم جهانی
از نظر امام خمینی(ره)همچون سایر حکیمان الهی؛که کوشیدند ظرف جانشان را از سرچشمه جوشان و زاینده حکمت ؛یعنی نبی مکرم اسلام و باب العلم امیرمومنان و جانشینان معصوم شان علیهم السلام سیراب کنند؛کمال انسان بر دو پایه حکمت و حریت محکم و محقق می شود.[8]
یعنی هرگاه انسان به سیر معرفتی در نظام هستی پرداخت و واقعیات را آنچنان که هستند مورد توجه قرار داد و از بندگی شهوات و طمع ها رها شد،حکمت در جانش رسوخ کرده و آزادگی در وجودش زبانه کشیده و به آستانه بندگی می رسد و این همان مرتبه تعلیم و تزکیه است که هدف بعثت انبیاء معرفی شده «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانو من قبل لفی ضلال مبین»( جمعه / 2)تزکیه نفس یکی از برنامه های مشترک همه انبیا بوده،تمام کوشش آنها در این جهت بوده است که عقاید حقه الهیه جزءحقیقت انسان بشود.انسان به مدد نیروی عقل که خداوند به اوهدیه داده است از یک سو جهان هستی و واقعیات های آن را می شناسد و بر معرفت خود می افزاید و از سوی دیگر آنچه را درک کرده و شناخته به عمل در می آوردکه حکیمان از این کارکرد دوگانه عقل به عقل نظزی وعقل عملی تعبیر می کنند.اما پیش از نیروی عقل و توانایی خردورزی ،قوای دیگری در انسان شکل می گیرد و فعال می شود که گاه عرصه را بر قوه عاقله تنگ می کند.
قوای که به تدریج در انسان رشد می کنند،یکی قوه شهوت است که قبل از سایر قوا فعالیتش آغاز می شود. این قوه هم برای دوام حیات فرد انسان لازم و ضروری ست و هم بقاء نوع انسان به آن وابسته است. از خوردن و خوابیدن تا انواع لذت جویی های مادی و مالی از اثرات این قوه نیرومند در طبیعت آدمی ست.با کمی تاخیر و، به گفته امام(ره)، شاید هم زمان قوه غضب آغاز به فعالیت می کند و در مرتبه بعد قوه واهمه که از آن به قوه شیطنت هم تعبیر می شود؛رشد و نمو می کند.نه تنها قوه شهوت بلکه قوه غضب و واهمه نیز برای حیات شخصی و نوعی انسان لازم و ضروری هستند و فی حد نفسه شریف و محترم اند. اما اگر این قوا خودسر و رها باشند و بدون پیروی از قانون و مقررات عمل کنند به فساد کشیده می شوندو به جایی نمی رسند.قوایی که ماموریت شان،همانطور که درسایر حیوانات،حفظ و بقای شخص و نوع انسان است ؛آنچنان موجب اختلال حیات انسان که او را به نابودی می کشانند.نیروی خرد و قوه عقل موهبتی ست برای نظام بخشیدن و انتظام دادن به قوا و به تعادل رساندن نقش و جایگاه آنها.اما از آنجا که این قوه بعد از سایر قوا در انسان شکل می گیرد و شروع به فعالیت می کند،غلبه اش بر این قوا سخت است.امام خمینی(ره)از این مقدمات به این نتیجه می رسند که قوه عاقله به تنهایی برای غلبه بر سایر قوا-که در وجود انسان ریشه دوانده اند- کافی نیست. به همین دلیل خداوند سبحان پیامبران و اولیاء الهی و علماء ربانی را برای کمک و همیاری این قوه گسیل داشت تا به انسان ها بیآموزند چگونه با نیروی عقل بر سایر قوا لگام زده و بر مملکت جان فرمانروایی کنند.انبیاء آمده اندتا نگذارند فطرت انسانی با زنگار شهوت و غضب غبار وهم بگیرد و از مقصد و کمال حقیقی دور شده و دچار انحراف شود.بنابر فرموده قرآن انسان فطرتا خداجوست، متعلق به خدا و به دنبال حق است«فطره الله التی فطر الناس علیها»(روم / 30)؛اما چه بسا، به دلیل غلبه قوه شهوت یا غضب و یا وهم ،در مصداق یابی دچار اشتباه می شود.به فرموده امام خمینی(ره)توحید خواهی جبلی و ذاتی انسان بلکه ذاتی تمام موجودات عالم است و محال است این عشق از کمون ذات آنها پراکند شود[9].
اما برای اینکه انسان در تطبیق خطا نکند و در صراط مستقیم باشد ،باید در مسیر هدایت تشریعی و تعالیم انبیاء قرار بگیرد و با دو بال حکمت و حریت به پرواز درآید.
تعالیم انبیاءتمام ابعاد وجودی انسان را در برمی گیرد و با تقویت نیروی عقل تعدیل قوارا امکان پذیر می سازند.حقایق و معارف وحیانی به همه اعمال انسان از هر قوه ای که سربزند و هر مبدئی که داشته باشد جهت درست می دهند .جهت الهی پیدا کردن قوا رسیدن به همان سعادتی ست که انبیاء به آن بشارت داده اند،سعادت هنگامی برای انسان حاصل می شود که همه قوا به غایت مطلوب خودشان برسند و این غایت با حاکمیت عقل تامین می شود. حاکمیت عقل یعنی به فعلیت رسیدن عقل نظری، و شناخت موجودات به طور استظلالی ونه استقلالی،و به طهارت رسیدن عقل عملی و انجام عمل صالح. امام با استناد به آیه« من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه .....»( نحل /97)عمل صالح را عملی می دانند که یک مقصد دارد و آن خداست ،عمل صالح عمل واحد است[10]
برخلاف اعمالی که رو به سوی خدای سبحان ندارند و کثیرند؛زیرا وقتی غایت خدای سبحان نباشد هوای نفس مبدء و مقصد اعمال انسان است و هواهای انسان گوناگون است.پیروی از هوای نفس باعث خروج از مسیر هستی و مخالفت با نظام الهی می شود،نظام تکوینی عالم که نظام احسن است به سوی غایت خود در حرکت است«و ان الی ربک المنتهی»
(النجم/42). انحراف از مسیر هستی موجب می شود انسان از تحت ولایت الهی خارج شود و تحت ولایت ارباب و اولیاء دیگر قرار بگیرد«الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات ....»( بقره / 257) و فرقی نمی کند این طاغوتی که معبود انسان شده هوای نفس خود او باشد یا هوای نفس انسانی دیگر.هرگاه انسان در برابر نظم تکوینی هستی طغیان کرد و خود را از دایره ولایت الهی بیرون انداخت و سرسپرده غیر خدا شد، این توهم بر او غالب می شود که خود به تنهایی باید برای سامان دادن به امور زندگی و نظم بخشیدن به دنیای پیرامون تدبیر و چاره اندیشی کند و عقل انسانی برای او کافی ست.حاصل این چاره اندیشی و سامان دهی، نظام ها و انتظامات اجتماعی است که از دیرباز بر جوامع حاکم بوده و هست. این نظام ها حاصل اندیشه وهم آلود انسان های شهوت پرست قدرت طلب است که آنچه را غایت و هدف نیست غایت فرض کرده اند و مسیری را که حقیقت ندارد و سراب است برگزیده اند. ملاصدرا به درستی آنها را« نظامات وهمیه »می نامد که محکوم به نابودی اند ؛زیرا برفرض که عمر طولانی هم داشته باشند با پایان عمر دنیا آنها هم از بین می روند.نظام های برآمده از توهمات بشری اگر قانونمند هم باشند،اگر از نظم و انضباط هم برخوردار باشند فقط دنیای انسان را سامان دهی می کنند و به آخرت کاری ندارند.و اگر با عقل نظری نشئه آخرت راپذیرفته باشند ،آن را خارج از حیطه عمل اجتماعی انسان می دانند.ویژگی مهم و اساسی نظام مقبول ومطلوب که نظامی ست برمبنای آموزه های وحی،که ناظم آن اولا خداوند سبحان که ناظم نظام تکوین و قانونگذار است و سپس انبیاء و اولیاء،این است که کمال شایسته و سعادت ذاتی انسان تنها در سعادت دنیا خلاصه نمی شودبلکه سعادت اخروی را هم در بر می گیرد.سعادت واقعی فقط با سعادت فرد تامین نمی شود ،آموزه های وحیانی مجموعه ای از برنامه ها و دستورالعمل ها را به بشر هدیه کرده که همه ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان را در برمی گیرد؛از شخصی ترین و پنهانی ترین افعال تا عمومی و اجتماعی ترین آنها.گاه به نظر عجیب می آید که در قرآن برای ورود به اتاق و خانه توصیه هایی آمده است یا در روایات درباره نحوه خوابیدن،سفر کردن،رفتار با اعضای خانواده، همسایگان ،حیوانات ،محیط زیست و...........سفارشاتی مطرح شده.انسان های کوتاه فکر و کم خرد ممکن است این دستورالعمل ها را حمل بر دخالت دین در امور شخصی انسان بدانند و یا حتی آن را به استهزاء بگیرند اما حقیقت این است که همه اینها برای معنادار کردن و جهت بخشیدن به کارهای انسان طراحی شده،این ها برای این است که اعمال انسان جهت دار و تبدیل به عمل واحد و صالح شود.امام خمینی(ره)درباره تفاوت این دو نوع نظام می فرمایند«قانون دانان دنیا هدفی که از قانون های نوعی دارند این است که عالم منتظم باشد و سلطنتشان دچار هرج و مرج نباشد،ولی برای زندگی شخصی اشخاص و انسانیتشان دلسوزی ندارندکه شخصیت هر فردی چطور استقامت و صفا و کمال داشته باشد،ولی انبیاء طالب سعادت ذاتی بشر- اعم از سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیایی و آخرتی-می باشند.»[11]
و نتیجه می گیرند «انبیاءاز اول طفولیت تا نزول قبر در هر فعلی با انسان سروکار دارند.غرض از همه اینها این است که مراتب وجود هر فردی با تکرار یاد خدا ذی ملکه و مصفا شود.....»[12]
نظام مطلوب و مقبول فطرت بشرهمان نظامی ست که با بعثت انبیاء تجلی کرده و به درازای عمر بشر قدمت دارد،امام خمینی (ره)در باره تفاوت این نظام با نظام های جعلی وهمیه می فرمایند:«بعثت برای این است که اخلاق مردم را نفوس مردم را،ارواح مردم را و اجسام مردم را و تمام اینها را از ظلمت نجات بدهد،ظلمات را به کلی کنار بزند و به جای آن نور بنشاند،ظلمت جهل را کنار بزندو به جای آن نور علم بیآورد.ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد.....»[13]
اگر چه انبیاء مبعوث شدند تا با تعلیم و تزکیه انسان نظامی الهی مطابق و هماهنگ با نظام تکوینی هستی را در جامعه بشری مستقر و محقق سازند اما در طول تاریخ مترفین و مستکبرین با شناختی که از انسان و قوای او داشتند و دارند ،دام هایی پهن کردند تا انسان ها را به اسارت گرفته به دنبال خود بکشند و سرسپرده خود بکنند،گاه شهوت انسان ها را تحریک می کنند و گاه غضب را ویا واهمه را برجسته و نیرومند می کنند.مستکبرین کمر بسته اند که نگذارند تعالیم انبیاءبه بار بنشیند و انسانیت انسان به کمال برسد«از اولی که بشر تمدن پیدا کرد،به خیال خودش،اسلحه در دست ناصالح ها بوده و همه مشکلات بشر همین است.تا خلع سلاح نشوند این اسلحه دارهای ناشایسته کار بشر سرانجام پیدا نمی کند. انبیاءهم آمدندکه این اسلحه دارهای بی صلاحیت را خلع سلاح کنند و نتوانستند آنها قلدر بودند.......از اولی که بشر در این دنیا آمده است و باب تنازع بین صالح و غیرصالح پیدا شده است در همه این دوره ها ،اسلحه ها به دست غیر صالح بوده مگر بسیار کم و بسیار نادر و با این اسلحه ها چه جنایت ها که واقع شده است.»[14]
حرکت تاریخ و روند زندگی اجتماعی بشر در هیچ دوره ای متوقف نشده ،و نبرد حق و باطل ادامه دارد،هم چنان که قوانین حاکم بر آن حرکت و این نبرد نیز در طول زمان دستخوش تغییر نشده و هم چنان جاری و تاثیرگذار است.امام خمینی(ره)که هم به لحاظ نسب وارث انبیاء بود و هم از نظر معرفتی میراث دار ایشان ،به پشتوانه این شرافت ذاتی و کرامت انسانی در برابر مستکبرین زمانه خود ایستاد و نظام اجتماعی حاکم بر روابط بین الملل را نظامی دروغین که برخاسته از اهداف و امیال انسان های دنیا پرست قدرت طلب است،معرفی کردند«دنیا امروز گرفتار جهانخواران و غارتگرانی است که ملت ها وکشورهای خود را فدای منافع ابرقدرت ها می کنند و هم چنین گرفتار سازمان های دست نشانده قدرت های بزرگ به ویژه آمریکاست که با اسم بی محتوای شورای امنیت و عفو بین الملل و حقوق بشر و از این قبیل مفاهیم بی محتوا که به قدرت های بزرگ خدمت می کنند و درحقیقت مجری احکام و مقاصد آنان و مامور محکوم نمودن مستضعفان و مظلومان جهان به نفع قدرت های بزرگ جهانخوار هستند می باشند.»[15]
تقریبا بعد از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی جهان شاهد تقسیم عالم به دو قطب شرق و غرب با جهان بینی و ایدئولوژی مخصوص به خود و سیاست ها و برنامه ریزی های مرتبط با آن جهان بینی و ایدئولوژی بود،اگرچه این دو قطب در نگاه کلی به عالم مشترک بودند و هر دو به شدت دنیازده و دور از معنویت و منکر حقایق و معارف ناب الهی بودند«مطمئن باشید قدرت های شرق و غرب همان مظاهر بی محتوای دنیای مادی اند که در برابر خلود و جاودانگی دنیای ارزش های معنوی قابل ذکر نمی باشد»[16].
البته همین اشتراک در نوع نگاه به هستی و تعریف و تفسیر یکسان انسان و سایر واقعیت های پیرامونی باعث می شد که اهداف و منافع مشترک بسیار داشته باشند؛هرچند در ایدئولوژی و سیاست ها از هم متمایز و ظاهرا در مقابل یک دیگر به نظر می رسیدند«مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ها و محرومین در جهان بی حد و مرزسرمایه داران است.ما باید خود را آماده کنیم تا در برابرجبهه متحد اسلامی-انسانی با همان نام ونشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود.»[17]
امام خمینی(ره)به خوبی ماهیت قدرت های زمانه خود را شناخت و با نقد آنها به روشن گری و آگاهی بخشی به مردمی که با سوء سیاست از حقیقت انسانی خود دور نگه داشته شده اند،پرداخت.سابقه تاریخی و فرهنگی امام و رهنمودها و راهنمایی های ایشان ،هرچند در آغاز جامعه ایرانی را برانگیخت و به حرکت درآورد اما امام رسالت و اهداف الهی خود را محدود به جامعه ایرانی نمی دانست و برای همه جوامع و نظام کلی حاکم بر جهان طرح و برنامه داشت«ما باید این معنا را در نظر داشته باشیم که با تمام قوا و تا آخرین نفرمان مهیا شویم و در راه خدا جهاد کنیم.دفاع از نوامیس مسلمین و دفاع از بلاد مسلمین و دفاع از همه حیثیات مسلمین امری است لازم و ما باید خودمان را برای مقاصد الهی و دفاع از مسلمین مهیا کنیم»[18]
البته امام این حرکت و بسیج انسانی را به ملت های مسلمان محدود نمی کنند و می فرمایند«من امیدوارم یک حزب به اسم ّحزب مستضعفینّ در تمام دنیا به وجود بیآید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند،و مشکلاتی که سرراه مستضعفین است از میان بردارند.......»[19]
هرچند این ندای آزادی خواهانه و حق طلبانه همه توده های مستضعف را شامل می شود، اما امام هشیارانه به این واقعیت توجه می دهند که تنها دین الهی،و دین اسلام به عنوان دین خاتم و جامع همه ادیان،است که می تواند ضامن این حرکت مقدس و رسیدن آن به اهداف متعالی اش باشد هر ایدئولوژی و آرمان دیگری یارای به مقصد رساندن بشریت را ندارد«.......و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب عالم کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند و ندای اسلام و وعده اسلام را –که حکومت مستضعفین بر مستکبرین است و وراثت ارض برای مستضعفین است-محقق کنند.»[20]
حکیم متالهی همچون امام(ره)فقط به انگیزش هیجان مردم و به حرکت درآوردن احساسات آنها برای مبارزه با مستکبران نمی اندیشد بلکه او بر مبنای پایه های فقهی که سال ها برای استخراج آن از دل متون اسلامی زحمت کشیده است برنامه ای حساب شده دارد و نظام منسجم و هدف داری برای اداره کشور و جامعه بین الملل طراحی کرده است،نظامی که همانگونه که در مطالب گذشته به آن اشاره شد مبتنی بر نظام تکوینی است.
ویژگی های نظام جهانی مورد نظر حضرت امام(ره)
نظام جهانی که امام با آن به مخالفت برخاست از مولفه ها و عناصری تشکیل شده بود که با مبانی فکری حضرت امام(ره) سازگاری نداشت،پایه های این نظام با شهوت و غضب و وهم محکم شده بود و از هواهای نفسانی انسان نیرو می گرفت.این نظام دربرابر ارزش های معنوی ایستاده و تنها به مظاهر دنیای مادی توجه دارد و با عدالت و حقوق بشر مخالف است«حریف ما در آمریکا اینطوری است که با عدالت اصلش مخالف است با حقوق بشر مخالف است.»[21]
«مطمئن باشید قدرت های شرق وغرب همان مظاهربی محتوای دنیای مادی اند که دربرابر خلود و جاودانگی دنیای ارزش های معنوی قابل ذکر نمی باشند.»
مستکبرین و چپاولگران که سال هاست جهان را بین خود تقسیم کرده اند با دین به طورکلی و به ویژه با اسلام مخالف اند«.............. ابرقدرت ها با اسلام مخالف اند،ابر قدرت ها اسلام را نمی خواهند باشد برای اینکه مشاهده می کنند که در زیر پرچم اسلام اگر یک میلیارد جمعیت مجتمع بشوند،برای آنها زندگی کردن دیگر مشکل می شود و دست جنایتکار آنها قطع می شود.......»[22]
و برای اینکه این اجتماع زیر پرچم دین اتفاق نیفتد و بازگشت به کرامت انسانی در سایه تعایم انبیاء تحقق پیدا نکند ؛مستکبران و زورگویان به تعبیر امام(ره) انسانیت انسان را به اسارت گرفته اند«....ابر قدرت ها می خواهند انسانیت انسان ها را تحت سلطه قرار دهند و ما و شما و هر مسلمانی مکلف است در مقابل آنها بایستد و سازش نکند....»[23]
با بررسی دیدگاه های حضرت امام (ره)که در دوره حیات طیبه شان در دیدارها و مناسبت های مختلف بیان فرمودند یا در قالب پیام و به صورت مکتوب انشاء کردند،می توان ویژگی هایی را به عنوان مهم ترین مولفه های ماهیت نظام سلطه حاکم بر جهان شناسایی کرد که از جمله می توان به این موارد اشاره کرد:
1-مخالفت با عدالت2-مخالفت با حقوق بشر 3-تسلط بر انسان ها 4- توجه و تمسک به مظاهر مادی و مقابله با ارزش های معنوی مخالفت با اسلام 6- جلوگیری از نفوذ محرومین 7-ظلم به دیگران 8-مالکیت و حاکمیت سرمایه داران 9-دست اندازی به منافع دیگر کشورها و........تمامی این ویژگی ها ریشه در نگرش مستکبران به جهان و انسان دارد. آنها انسان –آن هم نه همه انسان ها بلکه خودشان-را محور جهان و معیار حق و باطل می دانند و اگر به خداوند سبحان معتقد هم باشند ؛زبان حالشان این است«و قالت الیهود یدالله مغلوله..»( مائده/64)یعنی برای خداوند و فرامین و دستورات او که در قالب شرایع و ادیان به وسیله پیامبران در اختیار انسان ها قرار گرفته،نقش و تاثیر واقعی قائل نیستند .
هنگامی که از نظم جهانی و نظام سلطه سخن به میان می آید تفاوتی نمی کندکه نظام دو قطبی مورد نظر باشد یا نظام تک قطبی و یا چیزی که از آن به عنوان نظم نوین جهانی،اگر وجود خارجی داشته باشد،سخن می گویید و یا حتی نظام سلطه ای که در گذشته های دور و نزدیک واقلیم های گوناگون برجوامع بشری حاکم بوده است،خواه در وسعت یک امپراطوری یا دولت شهر محلی،هرآنچه غیر الهی و در جبهه باطل است از ماهیت یکسانی برخوردار است چون از مبادی هم سانی سرچشمه می گیرد یعنی از هواهای نفسانی انسان.این قرآن شریف،معلم امام و سایر حکمای الهی،ست که مبانی فکری و عملی مستکبران تاریخ بشر را تبیین می فرماید «ارایت من اتخذ الهه هواه ا فانت تکون علیه وکیلا»( فرقان/43)؛«..و من اضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله ان الله لایهدی القوم الظالمین»( قصص/ 50)؛«بل اتبع الذین ظلموا اهواءهم بغیر علم فمن یهدی اضل الله و ما لهم من ناصرین»( روم /29) و ...... .اگرچه به خاطر واقع شدن در زمان ها و مکان های مختلف ممکن است امکانات و سرمایه ها و ترفندها متفاوت باشند اما ماهیت و سرشت آنها یکی است که قرآن از آن به ّداب فرعون ّیاد می فرماید«اذهب الی فرعون انه طغی»( طه/43)؛«الی فرعون و ملائه فاستکبروا و کانوا قوما عالین»( مومنون / 46)؛«و فال قرعون یا ایها الملاء ما علمت لکم من اله غیری......»( قصص /38)؛«فقال انا ربک الاعلی»
(نازعات/24).داب فرعونیان این است که نه تنها خودشان را محور عالم می دانند بلکه برنامه ها و قوانین خود را بهترین راه حل برای بشر می دانند«..... قال فرعون ما اریکم الا ما اری و ما اهدیکم الا سبیل الرشاد(مومن /29)و........
نظام سلطه و استکبار که سرشتی ناپاک دارد در زمینی ناپاک ریشه می دواند و پلیدی به بار می آورد«والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نکدا کذالک نصرف الآیات لقوم یشکرون»( اعراف /58)؛ برای مستکبران انسانیت و ارزش های انسانی ابزاری ست برای رسیدن به منافع و لذت های مادی، امام این خصلت را این گونه بیان می فرمایند« همه ادیان که از جانب خدای تبارک و تعالی نازل شده است و همه پیغمبران گرامی که مامورابلاغ بودند برای آسایش بشر آمده اند و برای انسان سازی آمده اند. خداوند تعالی با وحی به انبیاء بزرگ می خواسته که مردم را ، همه بشر را هدایت کنند و آدم بسازند،آدم با همه ابعادی که دارد. سایر قدرت ها سایر مملکت ها ،اینها کاری به معنویات مردم ندارند تمام مسلک هایی که در دنیا هست(غیر مسلک های توحیدی) کار ندارند به اینکه انسان در باطن ذاتش چه باشد، نفسیتش چه باشد،هر کاری که می خواهد بکند،آنها فقط متوجه به این هستند که فقط دنیایشان را حفظ بکنند و حفظ اینکه انتظامات باقی باشد،فقط دنبال این هستند که نظم برقرار باشد،دیگر بشر هرکاری می خواهد بکند،زیر پرده هر خلافی می خواهد بکند به حکومت ها مربوط نیست......»[24]
در نقطه مقابل نظام سلطه با نظم وهمیه ،که در خلاف مسیر هستی حرکت می کند،نظامی وجود دارد که در جهت جریان نظام حقیقی عالم حرکت می کند و خداوند سبحان رب و مالک و ناظم آن است ،نظامی که هدف گذاری قوانین و برنامه هایش هماهنگ و سازگار با هدف هستی و مقصد آفرینش است.نظام حکومتی که امام خمینی(ره)در ایران تحت عنوان جمهوری اسلامی محقق کرد و نظم(نظام)جهانی که به همه مستضعفان پیشنهاد کرد برپایه توحید و مبتنی بر اهداف الهی بود«حکومت اسلامی هیچ یک از انواع طرز حکومت های موجود نیست.مثلا استبدادی نیست که دولت مستبد خودرای باشد.مال و جان مردم را به بازی بگیردو در آن به دلخواه خود دخل و تصرف کند........حکومت اسلامی نه استبدادی است نه مطلقه بلکه مشروطه است.البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد.مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم(ص)معین گشته است.مجموعه شرط همان احکام وقوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود،از این جهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است.»[25]
قوانین واحکام نظام مطلوب و مقبول امام خمینی که نظام مبتنی بر توحید و کرامت انسانی ست از متن و بطن آیات و روایات استخراج شده است و ایشان بارها برآنها تاکید کرده اند،برخی از مهم ترین مولفه های این نظام را می توان به شرح زیر فهرست کرد:
1-ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن«ملت اسلام پیرو مکتبی ست که برنامه آن خلاصه می شود در دو کلمه"لاتظلمون ولاتظلمون"» 2-یاری خدا«خدای تبارک و تعالی اگر شما اورا نصرت کنید شما را نصرت می کند"ان تنصرواالله ینصرکم و یثبت اقدامکم"اگر خدا را نصرت بکنید،نصرت خدا به نصرت دین اوست به نصرت بندگان اوست به نصرت مظلومین است.»
3-اخلاص و اعتماد به خدا«آنچه مهم است این است که شما در مذهب خود و مادر مذهب خود اخلاص را حفظ و به خدای تبارک و تعالی اعتماد کامل داشته باشیم تا عنایت او شامل حال ما باشد و ما را از تحت این سلطه ها خارج سازد.»
4-تقویت معنویت و اقامه عدل
5-دفاع از مقاصد الهی و جهاد در راه خدا
6-حفظ وحدت و پرهیز از اختلاف«یک چاره که اساس چاره هاست و ریشه این گرفتاری ها را قطع می کند و فساد را از بن می سوزاند وحدت مسلمانان بلکه تمامی مستضعفان و در بند کشیده شدگان عالم است.»«از مسائل مهم سیاسی قرآن دعوت به وحدت و منع اختلاف است"لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم"»
7-احترام متقابل«اسلام با همه کشورهایی که در جهان هستند می خواهد دوست باشد دولت اسلامی با همه ملت ها و با همه دولت ها می خواهد که تفاهم و ارتباط صحیح داشته باشد در صورتی که آنخا متقابلا احترام دولت اسلامی را مراعات کنند.»
8-استقرارصلح«سلامت وصلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است وتا این سلطه طلبان بی فرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده است نمی رسند.»
9-نپذیرفتن سلطه کفار«.......خدای تبارک وتعالی برای هیچ یک از کفار سلطه بر مسلمین قرار نداده است و نباید مسلمین این سلطه کفار را قبول بکنند.این از امور سیاسی است که قرآن کرین مطرح کرده است.»
10-تمدن سازی برپایه شرافت و کرامت انسانی«ما این پیشرفت و تمدنی که دستمان پیش اجانب دراز باشد نمی خواهیم،ما تمدنی را می خواهیم که برپایه شرافت و انسانیت استوار باشد و بر این پایه صلح را حفظ نماید.»
11-امر به معروف و نهی از منکر«کوشش کنید که احکام اسلامی را هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند،همانطور که هر شخصی و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند،موظف است که دیگران را هم اصلاح کند.اصل امر به معروف و نهی از منکر بر این است که جامعه را اصلاح کند.»
12-حمایت از محرومین«...ما اعلام می کنیم جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است.»
13-مبارزه با مستکبرین«ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم ،سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم....»«سازش با ظالم ظلم بر مظلومین است ،سازش با ابر قدرت ها ظلم بر بشریت است.» و..............
امام خمینی(ره)به روشنی و صراحت اهداف و سیاست های کلان نظام مطلوب و مقبول مورد نظر خود را بیان کردند، هم چنان که مسیر پیش رو و موانع و دشواری های آن را نیزگوشزد نمودند.ایشان به خوبی از دشمنی ها و تهدیدها آگاه بودند و نسبت به آنها هشدار می دادند«این انقلاب اسلامی یک انقلاب عادی نیست و متکی به هیچ یک از دو قطب شرق و غرب نمی باشد از این جهت ویژگی های خاص خود را داشته و دارد و با پیمودن صراط مستقیم"لاشرقیه ولاغربیه"در مقابل هردو قدرت ایستاده است و از هیچ یک از قدرت های افسانه ای نهراسیده است که همین موجب پیروزی های معجزه آسایش گردید،گرچه موجب توطئه ها وآتش افروزی های فراوان علیه خودش هم شد لکن در هیچ مرحله ای عقب گرد نکرد.»[26]
ماهیت جریان انسانی که به نام خدا شروع شده مانند خیزش ها و جنبش های الهی-انسانی دیگر در دوره ها و سرزمین های مختلف،استکبارستیزی و مبارزه با ضد ارزش هاست و نظامی که برپایه آن بنا می شود دوام بقایش در گرو حفظ این ماهیت است«برهیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهوری اسلامی ایران برپایه سیاست نه شرقی و نه غربی استوار است و عدول از این سیاست خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.»[27]
نتیجه
امام خمینی(ره)از نظم موجود جهان به دلیل مبتنی بودن برپایه های باطل و اصول ظالمانه به شدت انتقاد می کنند و آن را اولا در تقابل و تعارض با ارزش های الهی و بیگانه با حقایق هستی وثانیا مخالف با کرامت و شرافت انسانی می دانند که صرفا تامین کننده خواسته های اقلیتی مستکبر و زورگو است که حاضرند برای رسیدن به اهداف باطل و شیطانی خود جان و مال و ناموس انسان های بیشماری را نابود کرده و در زیر چرخ های تمدن مادی از بین ببرند،نظامی که برخاسته از طمع ورزی های انسان وسرسپرده شیطان است اگرچه به حکم قانون حتمی الهی،«فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»( رعد /17)،فرو می پاشد اما قربانیان زیادی گرفته و می گیرد. امام در عین حال نظمی را به جهانیان معرفی کردند که مقبول و مطلوب و هماهنگ با نظام آفرینش است که با بعثت انبیاء آغاز شده و برپایه فطرت الهی انسان شکل گرفته است. نظامی که با معارف وحیانی و قوانین توحیدی سیاست گذاری شده و هدفش تربیت و تزکیه انسان و جهت حرکتش به سوی غایت هستی ست.
نظریه نظم حهانی حضرت امام نه تنها از متن گفتارها و نوشتارهای ایشان در دوره حیات طیبه شان بلکه از سیره عملی آن مرد خدا در مدت ده سالی که رهبری جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشتند به دست می آید.نظریه ای که بیش از سی سال است آسایش مستکبرین را پریشان کرده و نظم پوشالی شان را به هم ریخته است.«قدرت ها و ابرقدرت ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه وتنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به باری خدا درکنار بسیجیان جهان اسلام،این پا برهنه های مغضوب دیکتاتورها خواب راحت را از دیدگان جهان خوران و سرسپردگانی که به ظلم خویشتن اصرار می نمایند سلب خواهد کرد.»[28]
منابع و ماخذ
1-قرآن کریم
2-نهج البلاغه
3-آیین انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی،تهران:موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378
4-الحیاه،محمدرضا حکیمی(محمد حکیمی،علی حکیمی)،تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1360،چاپ سوم
5-المنجد،لویس معلوف،تهران:انتشارات اسماعیلیان،1363،چاپ اول
6-تاریخ فلسفه،فردریک کاپلستون،ترجمه سید جلال الدین مجتبوی،تهران:انتشارات علمی و فرهنگی،1362
7-تفسیر المیزان،علامه طیاطبایی،ترجمه محمدتقی مصباح یزدی و دیگران،بنیاد علمی و فرهنگی،1367،چاپ چهارم
8-تقریرات فلسفه،آیت الله سید عبدالغنی اردبیلی،تهران:موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1381،چاپ اول
9-حکمت نظری و عملی در نهج البلاغه،آقای جوادی آملی،قم:دفتر انتشارات اسلامی،1362
10-دانشنامه جنگ و صلح،محمدحسین افتخاریان،انتشارات مسلم،1380،چاپ اول
11-رسائل فلسفی،ملاصدرا،قم:مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1362،چاپ دوم
12-سیاست خارجی و روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی،تهران:موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1378،چاپششم
13-سیاست مدینه،ابونصر محمد فارابی،ترجمه سیدجعفر سجادی،سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،1371، چاپ دوم
14-صحیفه نور
15-فرهنگ فارسی،محمد معین،چاپ هشتم
16-فرهنگ سیاسی،غلام رضا علی بابایی،انتشارات آشیان،1382،چاپ اول
17-مصباح الشریعه،حسن مصطفوی،تهران:انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران،1360،چاپ اول
18-نظم نوین،دانشکده اطلاعات،نشر بشری،1371،چاپ اول
19-وصیت نامه سیاسی-الهی امام خمینی(ره)