بسم الله الرحمن الرحیم
مقدّمه
در پژوهشی که پیش روی شماست از تفاوت موجود بین مصدر و اسم مصدر به عمل آمده است.
مصدر یکی از مباحث اصلی در ادبیّات عرب است. شناخت و تفکیک آن از اسم مصدر می تواند کمک زیادی به ما در ساخت و ترجمه کلمات بنماید
رسیدن به تفاوت های مصدر و اسم مصدر بدون بررسی سؤالات زیر امکان پذیر نیست:
مصدر چیست؟(تعریف دقیق از مصدر
در کتب مختلف ادبیّات عرب چه تعریفی برای مصدر بیان شده است؟
اسم مصدر چیست؟ (تعریف دقیق از اسم مصدر
در کتب مختلف ادبیّات عرب چه تعریفی برای اسم مصدر بیان شده است؟
تفاوت مصدر و اسم مصدر، لفظی یا معنوی است؟
روش تحقیق
پژوهش حاصل به صورت کتابخانه ای انجام شده است.
بعداز بررسی نظرات موجود در کتب مختلف، برخی از نظرات انتخاب شد و به بررسی و توضیح آنها پرداخته شده است.در نهایت نتیجه گیری از نظرات ارائه شده است.
پیشگفتار
تقدیم به:
این قلیل را به ساحت پاک ومقدس امام زمان(عج)روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء
وبانوی دوعالم حضرت صدیقه ی طاهره،فاطمه زهراسلام الله علیهاتقدیم میدارم وامیدوارم
موردرضایت خداوند تبارک وتعالی باشد.
تشکراز:
صمیمانه ازمدیریت محترم ،حضرت حجة الإسلام والمسلمین واحدی که در مدرسه فضای
پژوهش را برای طلبه ها فراهم کردندوشهیدبزرگوارمهدی جابری(از شهدای مدرسه) وجناب
آقای میلاد چوبداری که مرا دراین تحقیق راهنمایی کردند تشکر وقدردانی می نمایم.
21/1/93
چکیده
در دانش صرف اسم به اعتبارات مختلفی تقسیم شده است.
فهرست مطالب
فصل اول
کلیات
فصل دوم تعریف مصدر
تعریف مصدر در لغت
تعریف مصدر در اصطلاح
فصل سوم تعریف اسم مصدر
فصل چهارم
تفاوت مصدر بااسم مصدر
فهرست منابع
فصل اول
کلیات
پیشینه
اهمیت موضوع
اصطلاحات مورد نیاز
کلیات
مسئله ی اصلی در این پژوهش،تفاوت هایی که در مصدر و اسم مصدر وجود دارد.
برای حل و رسیدن به نتیجه ای درست، ناچار باید مصدر را به خوبی بشناسیم.
بدانیم که تعریف دقیق مصدر چیست و بدنبال آن تعریف دقیق اسم مصدر را بخوبیبشناسیم.در نهايت بتوانيم تفاوت های لفظی ویا معنوی که بین مصدر و اسممصدر وجود دارد را مورد بررسی قرار دهيم.
پیشینه
در بررسی پژوهش های دوستان كه در سال های گذشته انجام شده بود- به جز یکمورد- در این مسئله کارچندانی صورت نگرفته بود و تقریباً مسئله جدیدی برایبررسی به نظررسيد.اگر هم عزیزانی در این زمینه کاري انجام داده بودند، هنوزدراین مسئله نیاز به بررسی یسشتر و کامل تری احساس می شود.
اهمیّت موضوع
اصطلاح مصدر و اسم مصدر در ادبیّات عرب کاربرد زیادی دارد و گذشته ازنحویّون، در کلام فقها، لغویّون و غیره نیز استعمال این دو اصطلاح متداول است
بی شک این کاربرد و استعمال زیاد به دلیل نیاز فراوان به این دو اصطلاح است.
باتوجّه به جایگاه مصدر و اسم مصدر در ادبیّات دارند، تفکیک آنها می توانداز اهمّیّت زیادی برخوردار باشد.بخصوص در زمینه استفاده از منابع دینی كه عدم تفکیک آن ها می تواند مشکلات زیادی را به وجود آورد و حتّی یک حکم رابه کلّی جابه جا کند.
در ذیل این موضوع نیز اهمّیّت شناخت درست مصدر و اسم مصدر جایگاه مخصوص خود را داراست.
مثلاً در شناسایی اسم مصدر، بي توجّهی به اختلاف اصطلاحی که در علم نحو و لغت وجود دارد،موجب خلط مباحث می شود.
زیرا منشأ بسیاری از اشتباه ها، خلط بین اصطلاح های مختلف است. چه بسااستفاده از اصطلاحی در یک علم که معنای خاصّ آن علم را دارد با معنایی که در علم دیگر مورد استفاده قرار می گیرد،مسیر بحث را بطور کلّی منحرّف میسازد.
وجود این اهمّیّت و ضرورت، بهانه خوبی شد تا به بررسی مناسبی پیرامون این موضوع پرداخته شود.
مطالب مورد نیاز
کلمه در اصطلاح، گروهی آن را « لفظی که بر معنایی مفرد دلالت کند » میدانند و گروهی دیگر آن را « لفظ موضوعی می دانند که مفرد است».
اسم،کلمه است که برمعنایی مستقل دلالت می کند، بدون آنکه بر زمان آن معنا دلالتی داشته باشد.
اسم اگر به معنای خود قائم باشد بدان اسم ذات گفته می شود و اگر به معنای غیر قائم به خود باشد به آن اسم معنی یا
حدث می گویند.
مراد از معنای قائم به غیر خود این است که نیازمند حادث است تا معنی تحقّقیابد.بر خلاف اسم ذات که نیازی بر دیگری ندارد تا
تحقق یابد.
برای مثال فهمیدن (علم) معنای آن تحقّق پیدا نمی کند، مگر با وجود حادث که انجام دهنده یا پذیرنده ی آن فعل یا حالت باشد.
فصل دوم تعریف مصدر
تعریف مصدر در لغت
تعریف مصدر در اصطلاح
در لغت
1.مصدر اسمی است که فعل از آن گرفته میشود
2. مَصْدَر: در حقيقت برگشتن از آب و جاى برگشتن و زمان برگشتن را گويند، ونيز مصدر- در سخن متعارف علماى نحو لفظى است كه فعل ماضى و مستقبل، از آندر نظر گرفته مىشود
3. المَصْدَرُ أَصل الكلمة التي تَصْدُرُ عنها صَوادِرُ الأَفعال.
جمع بندی: براساس کتب مختلف، مصدر آنچه که چیزی از آن سرچشمه می گیرد یااصل کلمه ای که از افعال ازآن صادر می شوند. مصدر نزد علمای لغت ،کلمهای که فقط دلالت بر وقوع چیزی کند، که تعریف شده است.
در اصطلاح: در این بخش از تحقیق سعی شده تعاریف مختلف از مصدر مورد بررسی قرار بگیرد.
صرف ساده:
مصدر اسمی است که بر حدث يا معنای قائم به غیر خود که از آن اسم صادر می شوند،دلالت می کند.
بررسی:در این تعریف از واژه اسم به عنوان جنس استفاده شده است.
جامع الدروس العربیه
«هواللَفظُ الدّالُ علی الحَدث،مجرّداً عن الزمان،متَضمّناً أحرفَ فعله لفظاً »
مصدر لفظی است که بر حدث مجرد از زمان دلالت می کند واز لحاظ لفظی حروف فعل خودش را شامل می شود.
بررسی: در این تعریف از اصطلاح لفظ استفاده شده است،لفظ جنس بعید استوبرای روشن شدن منظور و مصادیق نیاز به یک فصل و قیدی احساس مي شود، دراینجا عبارت«حدث مجرد از زمان» نقش آن فصل و قید را ایفا می کند.
معنای حاصل از« لفظی که برحدث مجرد از زمان دلالت می کند » همان اسمی است که بر حدث دلالت می کند.
اگر در ابتدا از جنس قریب (اسم) استفاده کرده بود، نیازی به آوردن فصل و قیدی جداکننده وروشن کننده مقصود وجود نداشت.
در قسمت سوم تعریف به این نکته اشاره شده است که مصدر تمام حروف فعل خودش را به طور مساوی شامل می شوند.
در این تعریف اشکالی که به تعریف قبلی وارد شد، برطرف شده است، یعنی علاوه بر بیان معنی مصدر به هیئت و لفظ مصدر نیز اشاره شده است.
یعنی مصدر از لحاظ لفظی حروف فعل خودش را شامل می شود . ولی در مورد اینکه مصدر تمام حروف فعلش راشامل می شود یا فقط حروف اصلی فعل، بحثی نشدهاست.
نحوالوافی:
«الاسم الّذی یَدُلُ- فی الغالب- علی الحدث المجرد ویَشتَمل علی کل الحروف الاصلیّه والزّائده الّتی یَشتَمل علیها فعله الماضی»
مصدر اسمی است که غالباً بر حدث مجرد دلالت می کند ومشتمل بر همه حروف اصلی و زایدی است که فعل ماضی آن، مشتمل برآنهاست.
بررسی: این تعریف تقریباً با توجّه به توضیحاتی که در تعریفات قبلی ذکرشد، به توضیح خاصّی نیاز ندارد امّا این تعریف به اشکالی که به تعریف «جامعالدروس العربیه» ذیل تعریف مصدر وارد شده است پاسخ داده است،درآن تعریفاشاره شده که مصدر حروف فعل خودش را شامل می شود واين اشکال وارد شد کهمنظور کدام حروف است؟(اصلی یا زاید)
اینجا بیان می شود که مصدر همه حروف اصلی و زاید که فعل ماضی آن مشتملبرآنهاست را شامل می شوند. امّا اگر ذکر می شد که مصدر فقط حروف اصلی فعلرا شامل می شود، فقط مصادرثلاثی و رباعی مجرد را شامل می شد.
توجه خوب دیگری که در این تعاریف به آن اشاره شده لفظ «مجرد» که به عنوانصفتی برای حدث است. یعنی فقط حدث های مجرد از زمان می توانند مصدر باشند.
مبادی العربیّه:
« هو ما یدلُّ علی حالة او حدث دون الزمان »
مصدر: چیزی که دلالت می کند بر حالتی یا حدثی که زمان ندارد.
بررسی:
اشکالی که این تعریف دارد این است که جنس مصدر را مشخص نمی کند. ذکرنمی شود که مصدر(اسم یا فعل یا...)است.
در ادامه از اصطلاح حالت و حدث استفاده شده است.حدث معنای عامّی دارد،یعنیهم انجام دادن کار وهم پدیدآمدن حالتی را شامل می شود. درنتیجه نیازی بهآوردن اصطلاح «حالت» در تعریف احساس نمی شود.
ممکن است هدف نویسنده از آوردن این دواصطلاح در کنارهم این بوده که حدث رافقط به معنای انجام دادن کار مدّنظر داشته است. به همین منظور اصطلاح حالترا برای تکمیل تعریف خود ذکر کرده است.
انجام دادن کار: مانند «ذکر» یعنی «یادآوری کردن» در آیه «ألا بذکرالله تطمئنُّ القلوبُ»
داشتن حالت: مانند «حُسنٌ» یعنی «خوب بودن».
باتوجّه به توضیحاتی که در بررسی تعاریف مطرح شد، تعریف زیر مي تواند تعریف مناسبی براي «مصدر» باشد:
« اسمی كه برحدثی مجرد از زمان دلالت دارد و همه ی حروف اصلی و زاید فعل ماضی خود راشامل می شود. »
فصل سوم تعریف اسم مصدر
تعریف اسم مصدر
ابتدا به بررسی اجمالی چند تعریف که در کتب مختلف به آن اشاره شده است میپردازیم در نهایت به صورت مفصّل توضیحات دو کتاب دیگر(صرف سادّه و سلسبیل) را در مورد اسم مصدر بیان خواهیم کرد.
مبادی العربیّة:
اسم المصدر: «هو لفظٌ یدلُّ علی معنی المصدر و ینقص عن حروف فعله لفظاً او تقدیراً»
اسم مصدر: لفظی است که بر معنی مصدر دلالت می کند و از حروف فعلش نقص می شود حال به صورت لفظی یا تقدیری.
بررسی: در اینجا اسم مصدر لفظی که بر معنی مصدر دلالت دارد معرفی شده است. یعنی اسم مصدر همان معناي مصدر را دارد و فقط به تفاوت ظاهری و ساختاری آنبا مصدر اشاره شده است، که حروف اسم مصدر از حروف فعل مصدر کمتر است.
جامع الدروس العربیة:
«هو ما ساوی المصدر فی الدلالة علی الحدث و لم یساوه فی اشتماله علی جمیع احرف فعله،بل خلت هیئته من بعض احرف لفظاً و تقدیراً »
اسم مصدر، چیزی که دردلالت بر حدث ، با مصدر تفاوتی ندارد و در شامل شدنآن بر جمیع و تمامی حروف فعلش با مصدر متفاوت است بلکه هیئت اسم مصدر ازبعضی حروف خالی است حال به صورت لفظی يا تقدیری بعضی حروف فعل مصدر راندارد.
بررسی:
این تعریف نیز به اینکه اسم مصدر همان معنای مصدر را دارداشاره مي كند، با همان توضیحی که در تعریف قبلی اشاره شد.
علوم العربیّة:
« هو الاثر الحاصل بلا اعتبار صدوره و نسبته الی الفاعل »
اسم مصدر اثر حاصل و نتیجه است بدون اعتبار نسبت و صدور آن به فاعل.
بررسی:
در این تعریف به نتیجه و حاصل بودن اسم مصدر اشاره شده است. یعنی اسم مصدرنتیجه ي بدون لحاظ و اعتبار صادر شدن و نسبت دادن فاعل است. امّاذكر نشده كه نتيجه و حاصل چيست؟
امّا مي توان حدس زد كه منظور همان نتيجه ی حاصل از مصدر است.
مثلاً: در آيه «هَل جَزاءُ الاحسان إلّا الاحسان »
«الاحسان» اسم مصدر است در صورتي كه آن را به فاعل نسبت ندهيم.
صرف ساده:
«هُوَ اسمٌ یَدُلُّ عَلَی حاصِلِ مَعنَی المَصدرِ و نتیجَتِهِ»
اسم مصدر: اسمی است که بر معنی حاصل از مصدر و نتیجه مصدر دلالت دارد.
بررسی:
در این تعریف نیز اسم مصدر نتیجه و حاصل مصدر معرفی شده است.
آيا این تعریف درست ودقیق است یا نه؟ درادامه بررسی خواهیم کرد.
در تحقیق پیرامون معنی اسم مصدر در ابتدای کار با تشتّت و تنوّع در نظر اقوام مختلف روبرو می شویم.
حال به بیان برخی از آنها می پردازیم:
امّا بیان توضیحات و نظراتی که در کتاب سلسبیل پیرامون این موضوع مطرح شده خالی از لطف نیست.
اسم مصدر در نحو و صرف به يك معنا و اصطلاح به كار مي رود و در لغت، فقه واصول به معنا و اصطلاحي ديگر و در بسياري از موارد بي توجّهي به ايناختلاف در اصطلاح، موجب خلط در مباحث شده است. بنابراين بايد در تعريف آندقّت شود و هر اصطلاح با توجّه به جايگاه ويژه ي خود مورد بررسي قرار گيرد؛چرا كه منشأ بسياري از اشتباه ها، خلط بين اصطلاح هاي مختلف است؛ چه بسابه كار بردن اصطلاحي در يك علم، آن هم با معنايي كه در علمي ديگر مورداستفاده قرار مي گيرد، مسير بحث را به طور كلّي منحرف مي سازد.
در لغت «اسم مصدر» را كلمه اي دانسته اند كه اغلب بر حاصل مصدر دلالت ميكند به بيان ديگر بر حدث ، بدون توجّه به صدور و نسبت آن به فاعلش دلالت ميكند.
البته گاه «اسم مصدر» از جهت صيغه با «مصدر» متّحد است؛ مانند: «جِنّةٌ» و گاه متفاوت؛ مانند : «غُسل» كه مصدر آن «غَسل» است
«اسم مصدر» در علم نحو :
در صناعت نحو(صرف) ، سه نوع اسم مصدر وجود دارد كه همه ي آنها به معناي مصدر مي باشند.
البتّه در قسم دوّم، اسم مصدر به اضافه ي جهت مصدري(دلالت بر حدث)، دلالتبر تعيين ذهني نيز دارد و به همين دليل، آن را «عَلَمِ جنسي» خوانده اند.
در علم نحو به سه دسته از كلمات، اسم مصدر گفته مي شود:
دسته ي اوّل: كلماتي كه از مادّه ي مصدر به اضافه ي ميمي در اوّل آنها،ساخته مي شود و به معناي مصدر مي باشد. مصدر ميمي يا اسم مصدر ناميده ميشود مانند «مَقتَل» و «مُستَخرِج».
دسته ي دوّم: به اسم حدث هايي كه عَلَم باشند – مانند «سبحان» كه عَلَم براي تسبيح است – اسم مصدر اطلاق مي شود.
دسته ي سوّم: اسم هايي كه براي غير مصدر وضع شده باشند، ولي در معناي مصدربه كار روند، اسم مصدر ناميده مي شوند. مانند : «عطاء»، «ثواب» و «كَلام» كه در اصل براي «شيء بخشيده شده» و «چيزي كه به عنوان پاداش داده مي شود» و«جمله اي كه گفته مي شود» وضع شده اند، ولي در معناي «إعطاء»، «إثابة» و«تكليم» - كه مصدرند - بكار مي روند.
گفته شد كه در بحث اسم مصدر باید دقّت شود تا اسم مصدر در علم لغت و مانندآن، اسم مصدر در علم نحو، كاملاً تمييز داده شود و بين آنها خلط و اشتباهي رخ ندهد.
عجيب است كه در برخي از كتب آموزشي نحو در سطح پايين نيز، همين اشتباه رخداده و اين دو اصطلاح با هم خلط شده اند.در کتابی آمده است «اسم مصدر كلمهاي كه بر حاصل معناي مصدر و نتيجه ي آن دلالت مي كند» مانند «حبّ» و «بُغض» و اوزان آن قياسي نيست؛ بلكه گاهي بر وزن مصدر خود است مانند «حُبّ» و«مَشي» و گاهي از جهت وزني با مصدر خود متغاير مي باشد؛ مانند «بُغض» و«غُسل» كه مصدر آنها «بغاضة» و «غَسل» است.
واضح است منظور کتاب صرف ساده است. بعد در کتاب صرف ساده در پاورقی سعی شده تا به این اشکال جواب بدهند.
آنچه در پاورقی صرف ساده ذیل مبحث اسم مصدر آمده به شرح زیر است:
در« شرح الرضی علی الکافیه» اشاره شده است که اسم مصدر
1)چیزی که بر معنی مصدر دلالت دارد و به اوّل آن میم اضافه شده است.مثل «مَقتَل
2)اسم عینی که به معنی مصدر به کار رفته است. مثل «عطاء» کهاسم «یُعطی» است
نظر دیگر بیانگر این است که اسم مصدر، «اسمی است که بر حدث دلالت دارد و زمان بر آن حدث عارض نشده است» و خود به سه شکل خواهد بود
1)عَلَمٌ موضوعٌ علی معنیٍ، علمی که برای معنایی وضع شده است. مثل «فجار» که برای «الفَجرَه» یا «سبحانَ» برای «التسبیح» وضع شده است
2)مبدوّ به میم زایده (آغاز شده به میم زایده)به غیر از مفاعلة مثل : «مَضرَب
3)آن چه که حروف آن از حروف مصدر کمتر شده است. مثل «غسل» در مقابل «اغتَسَلَ
نظر دیگر به همان چیزی اشاره دارد که در مورد «1» و «2» نظر قبلی «التصریح» ذکر شد.
قسمت سوّم آن اشاره دارد به آن که اسم مصدر چیزی است که اسم برای غیر حدث بوده ولی برای حدث استعمال شده.
مثل «الکلام» در اصل اسمی است که برای ملفوظ شده از کلمات (اسم للملفوظ بهمن الکلمات) و سپس به معنی «التکلیم» (سخن گفتن) نقل و استعمال شده است.
آن چه در شرح الاشمونی (جلد 2،ص287)بعد از تعریف اسم مصدر به همراه مناقشه ای که «صبان» در آن آورده است به دو نظر قبلی نزدیک است.
ایشان معتقدّند که مراد از اسم مصدر ، اسم جنس منقول از موضوع آن به افاده حدث است.
مثل «الکلام»، «الثواب»
و نظر دیگر این که اسم مصدر اسمی است برای معنای صادر از انسان مثل«سبحان»که بر «تسبیح» صادر از مسبّح(تسبیح کننده)[حاصل از فعل«التسبیح»]برای لفظ ت،س،ب،ی،ح دلالت دارد.و این تعبیر آخری است از آن چه کهابن هشام در الشذور آورده است.
پس از نظرات آورده شده می توان گفت که برای اسم مصدر چهار تعبیر است
1- مصدر میمی
2- اسم غیر مصدر که برای معنای مصدر استفاده شده
3- مصدر فعلی که حروف آن از حروف فعلش کمتر شده
4- علم وضع شده برای معنا(عَلَمٌ موضوعٌ علی معنیٍ)
تفسیر اسم مصدر به مصدر میمی:
ابن هشام خودش در شذور (ص410 و 411) این نظر را رد کرده و قائل بر این است«اسمی که با میم زائده به غیر از «مفاعلة» است در حقیقت مصدر بوده و مصدرمیمی نامیده می شوند.»
امّا به صورت جوازی اسم مصدر هم به آن گفته می شود، در این صورت هم ایننام گذاری (به اسم مصدر) مجازی است. همچنین «الازهری» در «التصریح» این نظررا آورده و ظاهراً آن را قبول دارد.
امّا سه نتیجه و تعبیر دیگر:
ظاهراً هر سه درمعنی متّحد بوده و به معنای واحدی بر می گردند. برای این ادّعا دو دلیل میتوان ذکر کرد:
1- در نظراتیکه به آن اشاره شده بعضی از صاحب نظران یکی از آنها را ذکرکرده و دو نتیجه دیگر را ذکرنمی کردند و بعضی دیگر آن نظر مطرح شده راذکرنکرده و دو تعبیر دیگر را ذکر می کردند.
2- مثال های بیان شده برای آن ها به هم نزدیک بودند بلکه حتّی بایکدیگر هماهنگ بود.در نتیجه معنایی که برای آنها اراده می شود متّحد استولی وجوه مختلفی دارند که ممکن است از جهاتی به آن نگاه شود.
پس معنی که همه معانی ذکر شده به آن بر می گردد و برای همه معانی اسم مصدر جامع است،
آن چیزی است که ابن یعیش – یکی از ائمه علوم عربی است- از آن پرده برداری می کند:
او قائل بر این است که: درمورد«السّرّاء و الضّرّاء». صحیح آن است که آنهااسمی برای مصادر خود هستند نه خود مصدر.«سراء=الرّخاء» و«الضّراء=الشّدّه» و «النَّعماء= النّعمة» که آنها اسم برای این معانیهستند.
پس زمانی که می گوییم آنها مصدر هستند، این ادّعا، خود فعل که همان معنی است را شامل می شود.
و هر گاه می گوییم آنها اسم مصدر هستند این ادّعا حاصل و نتیجه از این معانی را شامل می شود.
آنچه تا به حال ذیل بررسی تعریف اسم مصدر از کتاب صرف ساده به آن اشاره شد، نظر صرف ساده ، در مورد اسم مصدر را به خوبی بیان شد.امّا این که نظراصلی ایشان (یعنی اسم مصدر ، نتیجه وحاصل مصدر است)با نظراتی که ذیل آنبیان و برسی شد چگونه جمع خواهد شد و چگونه نظرات متفاوت با نظر منتخب،ردشد؟ سؤالات و اشکالاتی است خود به صورت مفصل جای بحث دارد.
جمع بندی:
با توجّه به آنچه که تا به حال ذکر شد در مورد معنای اسم مصدر دو نظر وجود دارد:
یک نظر مربوط به علم لغت است و دلالت بر حصول و نتیجه حدث دارد و ممکن استبرای موضوع علیه معنای مصدر و حصول مصدر یک لغت وضع شده باشد. بررسی اینکهکدام معنا اراده شده ( معنای مصدر یا حصول مصدر) برعهده ی علم لغت است.
امّا یک سؤال مطرح می شود که با توجّه به هدف علم صرف آیا تعریف اسم مصدر در علم لغت برای علم صرف هم صادق است؟
چیزی که واضح است در علم صرف به شناسایی کلمه و تغییرات کلمه پرداخته می شود، یعنی با بررسی هیئت مصدر و معنای آن نظر داده می شود.
دراغلب کتب صرفی که بررسی شد، معنای اسم مصدر به معنای نتیجه و حاصل مصدراشاره نشده بود بلکه اسم مصدر، از نظر معنا، همان معنای مصدر را بیان میکند و از نظر هیئت با مصدر متفاوت بود که در فصل بعدی بیشتر به تفاوت میانآنها پرداخته خواهد شد.
بنابراین با توجه به توضیحات مطرح شده،در کتاب «سلسبیل» توجّه خوبی برای تفکیک دو معنای اسم مصدر بیان شده بود.
فصل چهارم
تفاوت
مصدر با اسم مصدر
در این فصل به بیان تفاوت های مصدر با اسم مصدر لغوی و مصدر با اسم مصدرصرفی پرداخته می شود.
تفاوت مصدر با اسم مصدر لغوی:
تفاوت لفظی:
گاهی ممکن است یک لفظ، برای مصدر و نتیجه مصدر یا اسم مصدر به کار رفتهشود. مثل «جنّة» در این صورت از نظرلفظی بین مصدر و اسم مصدر تفاوتی وجودندارد.
حال اینکه کدام مصدر و کدام اسم مصدر است، به کمک قراین تشخیص داده می شود.
در این صورت است که معنای اراده شده مشخّص می شود.
امّا گاهی خلاف حالت مذکور اتّفاق می افتد، یعنی مصدر و اسم مصدر،لفظمشترک نیستند.در این صورت مصدر از ویژگی های خاص خود که قبلا بیان شدبرخوردار خواهد بود. یعنی مصدر برخلاف اسم مصدر مبدأ اشتقاق است و اسم مصدرهم ویژگی های خاص خود را خواهد داشت. مثلا ممکن است دربرخی مواردتعدادحروف آن از تعداد حروف مصدر کمتر یا در برخی موارد بیشتر باشد.
تفاوت معنایی:
در ابتدا برای روشن شدن تفاوت معنایی،پرداختن به یک نمونه درتفسیر المیزان خالی از لطف نیست.
علّامه طباطبایی (رضوان الله علیه) در تفسیرآیه ی 73 سوره مبارکه انبیاء:
« وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ»
پس از بحث پیرامون اینکه مراد از «وحی» در این آیه وحی تسدید است یا وحیتشریع، در انتها بعداز بیان دلایل خود اثبات می کنند که منظور وحی تسدیداست نه وحی تشریع.
«پس حاصل کلام این شد که ائمّه مؤیّد به روح القدس و مؤیّد به قوّتیربّانی هستند که ایشان را به خیرات و اقامه نماز و دادن زکات (انفاق دهیمخصوص به هر شریعتی) دعوت می کند.
مفسّرین، «وحي» در اين آيه را حمل بر وحي تشريعي كردهاند ، آن وقت از چند
جهت دچار اشكال شدهاند ، اول از اين جهت كه فعل خيرات به معناي مصدرشچيزي نيست كه مورد وحي قرار گيرد ، بلكه متعلق وحي حاصل فعل است.
دوم از اين جهت كه وحي تشريعي مخصوص به انبيا نيست ، بلكه هم ايشان ، و همامتهايشان را شامل ميشود ، و در آيه شريفه وحي مذكور، به انبيا اختصاصيافته ، پس معلوم ميشود مقصود وحي تشريعي نيست.
زمخشري به منظور فرار از اين اشكال ، گفته : مقصود از فعل خيرات ، وهمچنين اقامه نماز ، و ايتاء زكات ، مصدر مفعولي است ، و معنايش اين است كهبه ايشان وحي كرديم كه بايد خيرات انجام شود.
و نماز اقامه و زكات داده شود چون مصدر مفعولي مترادف با حاصل فعل است ،پس هم اشكال اولي از بين رفت كه ميگفت معناي مصدري متعلق وحي قرارنميگيرد ، و هم اشكال دومي كه اشكال اختصاصي بود ، زيرا چون در فعل مجهولفاعل مجهول است ، لذا هم شامل انبيا ميشود و هم شامل امتهاي ايشان .
مفسرين ديگر پيرامون سخن زمخشري حرفهاي زيادي زدهاند.
اشكالي كه ما به آن داريم اين است كه اولا : قبول نداريم كه مصدر مفعولي ،با حاصل فعل يك معنا داشته باشد و ثانيا : آنچه گفتيم كه اضافه مصدر به معمول خودش تحقق فعل را ميرساند با وحي تشريعي نميسازد ، چون عمل وقتيانجام شد ديگر وحي تشريعي چه بگويد.
حال برای اینکه اشکال اوّل روشن تر شود، و بهتر بتوان درباره ی درستی یانادرستی آن قضاوت کرد توجّه به این نمونه و مثال کمک خوبی در تصمیم گیری بهما می کند
1) هدی الله زیداً خداوند زید راهدایت کرد.
دراین مثال فعل معلوم است و نسبت به فاعل ذکر شده است یعنی منشأ صدورفعل ، « فاعل» است و در جمله ذکر شده است.
امّا با این وجود نتیجه فعل مسکوت علیه است. یعنی مشخّص نیست که زید هدایت شده است یا نه؟ (زید هدایت را پذیرفته است یا نه
2) هدی زیدٍ زید هدایت شد.
در این مثال فعل،مجهول است. دراین نمونه نیز نسب فعل به فاعل در نظر گرفتهشده است امّا خود فاعل ذکر نشده است. امّا در این مورد نیز نتیجه هدایت مسکوت است
3) اهتدی زیدٌ زید هدایت را پذیرفت.
در این مثال از فعل مطاوعه (پذیرشی) استفاده شده است. فاعلیّت ذکر شده امّا صرفا حاصل و نتیجه حدث مدّنظر است.
پس در مقایسه هر سه مثال می توان بیان کرد که در مثال اوّل و دوّم درصددبیان صدور فعلی از یک فاعل هستند، با این تفاوت که جمله اوّل منشأصدورفعل(فاعل) را ذکر شده امّا در جمله دوّم هویّت فاعل را کتمان کرده است.
تفاوت مثال دوّم و سوّم این است که اگر چه هیچ یک منشأ صدور هدایت (الله) را ذکر نمی کنند امّا جمله دوّم صرفا از وقوع هدایت الله بر زید خبر می دهدو از پذیرش یا عدم پذیرش زید ساکت است. ولی در مثال سوّم گوینده در صددبیان این است که زید هم از خود قابلیّت لازم را ابراز کرده و در به نهایت وفرجام رساندن هدایت با اجراکننده ی آن همکاری کرده است و آن را پذیرفته است.
با توجّه به توضیحاتی که تا به الآن در مورداین سه مثال مدّنظر، بیان شدمثال اوّل همانند مصدر معلوم است. یعنی ویژگی هایی که برای آن بیان شد برایمصدر معلوم هم صادق است. برای مثال فعل به فاعل آن نسبت داده می شود ولیدر مورد پذیرش آن فعل توسّط فاعل یا به عبارتی نتیجه فعل مسکوت است.
همچنین مثال دوّم در ویژگی هایی که بیان شد با مصدر مجهول هماهنگ است ودرادامه آن مثال سوّم با اسم مصدر در ویژگی های بیان شده مشترک هستند.
اگر توجّه مختصری در ویژگی هایی که برای مثال های فوق بیان شد، داشتهباشیم مشخص می شود که تفاوت ظریفی درمورد اسم مصدر با مصدر مجهول رقم زدهشد، تفاوتیکه زمخشری هم در آن لغزیده ولی مورد تیزبینی و توجّه علّامهطباطبایی (رضوان الله علیه) قرارگرفته است.
پس به خوبی مشخّص شد که نظر صحیحّ نظر علّامه بود و اشکال ایشان وارد بود.
تفاوت مصدربا اسم مصدرصرفی
تفاوت لفظی:
همانطور که در بررسی تعاریف ذکرشد، وجه تمایز مصدر و اسم مصدر، هیئت و لفظآنهاست. مصدر همه ی حروف فعلش را شامل می شود ولی اسم مصدر همه ی حروففعلش را شامل نمی شود. به عبارتی دیگر مصدر حروف فعلش را در بر دارد ولیلزوما دراسم مصدر این چنین نیست. به علارتی مصدر جاری برفعل است.
باتوجّه به آنچه بیان شد اگر بپذیریم که «مصدرمیمی» اسم مصدر است، درنتیجهرابطه اشتقاق با فعل را نخواهد داشت. پس در تعریف مصدرلازم است کهقیداشتقاق از فعل نیز اضافه شود و بدان توجّه شود.
تفاوت معنایی:
به طور کلّی بین مصدر واسم مصدر صرفی تفاوت معنایی وجود ندارد. چون هر دوبر حدث دلالت می کنند و همان طور هم که اشاره شد وجه تمایزاصلی آنها تفاوتلفظی آنها است.
لازم به ذکر است که وجه تسمیّه و علت نام گذاری اسم مصدر این است که اسم مصدر در حقیقت اسمی است که معنای مصدر می دهد.
جمع بندی نهایی:
اگر خواسته باشیم مختصر در مورد نتایج حاصل از این پژوهش، مطالبی را مورد توجّه قرار دهیم،
پس از بررسی تعاریف مصدر در منابع مختلف، تعریف زیر به عنوان یک تعریف مناسب ارائه داده شد.
«اسمی كه برحدثی مجرد از زمان دلالت دارد و همه ی حروف اصلی و زاید فعل ماضی خود راشامل می شود. »
پس از بررسی های انجام گرفته در بحث اسم مصدر این نتیجه حاصل شد که بایدبین اسم مصدر صرفی و اسم مصدر لغوی تفاوت قائل شد. نکته ای که در بیشتر کتبصرفی به آن توجّه نشده است، و برای تعریف اسم مصدر ، تعریف لغوی آن رابیان می کنند. یعنی اسم مصدر را نتیجه و حاصل مصدر معرّفی می کنند.درصورتیکه اسم مصدر طبق تعریف صرفی،
« اسمی است که همان معنای مصدر را دارد و اغلب از نظر هیئت با مصدر متفاوت است. »
بعد از مشخّص شدن مفهوم اصلی مصدر و اسم مصدر به بیان تفاوت های آن هاپرداخته شد. تفاوت ها در دو قسمت بررسی شد. تفاوت مصدر با اسم مصدر لغوی ومصدر یا اسم مصدر صرفی.
تفاوت مصدر با اسم مصدر لغوی، در صورتی که لفظ مشترک برای آنها نباشد،مصدر ویژگی های خاصّ خود و اسم مصدر هم به همین ترتیب خواهد بود. ولی اگرلفظ مشترک برای آنها باشد، برای تفکیک آنها نیازمند قرائن هستیم.
از نظر معنا، مصدر ، اسمی که یه حدث مجرد از زمان دلالت می کند و اسم مصدر، اسمی که به حاصل و نتیجه حدث دلالت می کند.
تفاوت مصدر با اسم مصدر صرفی، از نظر لفظی اسم مصدر بر خلاف مصدر تمامحروف فعل خود را شامل نمی شود. و از نظر معنایی که تفاوتی بین آنها وجودندارد.
فهرست منابع
بندرریگی محمّد ، معجم الوسیط،چاپ سوّم، انتشارات اسلامی ، 1389، جلد2
حسن عبّاس ، النّحوالوافی، لبنان، انتشارات محمّدی ،1428 هـ ، جلد3
حسيني تهراني سیّد هاشم ، علوم العربیّه (علم صرف)، انشارات مفید، 1368
رضی استرآبادی محمّدبن الحسن،شرح رضی، انتشارات دارالمجتبی، 1389، جلد3
شیرازی احمدامین، صرف روان با قرآن و حدیث، چاپ هفتم، انتشارات بوستان کتاب،1391، جلد2
طباطبايي سیّدمحمّدرضا، صرف ساده، چاپ 77، مؤسسه انتشارات دارالعلم ،1391
عرب خراسانی علی، درسنامه صرف، قم، انتشارات مرکز بین المللی ترجمه و نشرالمصطفی (ص)،1389
علیدوست ابوالقاسم، سلسبیل، چاپ اوّل، قم، انتشارات اسوه،1340هـ ،
غلّاييني شیخ مصطفی، جامع الدروس العربیّه، انتشارات دارالکوخ، 1425هـ ، جلد1
محمّدی حمید ،مبادی العربیّه (قسم صرف)، چاپ چهارم، قم، انتشارات دارالذکر، 1378، جلد4
استاد جان محمدی