فن ترجمه28

شناسه نوشته : 21300

1396/02/25

تعداد بازدید : 1095

در زبان فارسی برای بيان آغاز کار و عملی از کلمه «شروع» استفاده می­شود و معمولاً بعد از اين کلمه مصدر فعل مورد نظر آورده می­شود.

مانند: «فاطمه شروع به گريه کرد. مادر شروع به بوسيدن فرزندش کرد.».

در زبان عربی بجای کلمه «شروع» افعال خاصی بکار می­رود. به اين افعال خاص افعال مقاربه گفته می­شود.

افعال مقاربه برخی دلالت بر قرب وقوع خبر و برخی دلالت بر اميد به وقوع خبر و دسته سوم دلالت بر شروع خبر می­کنند.

اين افعال که عبارتند از «أخَذَ، جعَلَ، شَرَعَ، طَفِقَ، علَقَ، هَبَّ، أنشأ، …»،

قبل از جمله اسميه قرار می­گيرند و مبتدا را به عنوان اسم خود مرفوع می­کنند.

خبر آنها هميشه فعل مضارع و محلاً منصوب است. اين افعال هميشه بصورت ماضی بکار می­روند و از نظر معنی فرقی با هم ندارند.

فعل مضارع بعد از آنها هيچ­گاه با حرف ناصبه «أنْ» بکار نمی­رود ولی در فارسی به صورت مصدر ترجمه می­شود.

برای مثال عبارت «فاطمه شروع به گريه کرد.» بصورت «أخَذَتْ فاطمةُ تبکي.»

و عبارت «مادر شروع به بوسيدن فرزندش کرد.» بصورت «أخذَت الأمُّ تُقَبِّلُ ولدَها.» ترجمه می­شود.

علاوه بر فعل­های شروع افعالی مانند «صارَ، أصبَحَ، عادَ، مَضی، و قام» نيز گاهی معنای شروع دارند.

برای مثال «أصبَحَتْ اللغة العربيةُ تتطوَّرُ في هذه الفترة.» بصورت «در اين دوره زبان عربی شروع به پيشرفت کرد.»

ترجمه می­شود.

گاهی نيز بجای کلمه «شروع» کلمه «دارد» بکار می­رود.

برای مثال «أخَذَتْ فاطمةُ تبکي.» بصورت «فاطمه دارد گريه می­کند.» ترجمه می­شود.

 

تمرين 28: عبارات زير را از فارسی به عربی و از عربی به فارسی برگردانيد.

«محمد شروع به دويدن کرد. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند.

معلم شروع به تدريس نمود. چرا شما شروع به خنديدن کرديد؟ آن زنان دست به دعا برداشتند.

آن دو پسر شروع به خواندن کردند. چند زن شروع به فرياد زدن کردند

 

«طفِقَ الشعبُ يَهتِفُ. أنشأ الحاضرون يصفِّقون. جعل نائب المجلس يَخطُبُ.

هبَّ السقفُ يَسقُطُ. أخذ السماءُ تُمطِرُ قبل ساعة. قام الشاعرُ يُنشِدُ قصيدتَهُ.

شرَعَ الأطفالُ يَلعبون في ساحة المدرسة.»

کلمات: المفردات

«دويد: رکَضَ يَرکُضُ/ نوشت: کتبَ يَکتُبُ/ درس داد: درَّسَ يُدَرِّسُ/ خنديد: ضحِکَ يَضحَکُ/

دعا کرد: دعا يَدعُو/ خواند: قرأَ يَقرَأُ/ فرياد زد: صاحَ يَصيحُ/ هتَفَ يَهتِفَ: شعار دادند/

صفَّقَ يُصفِّقُ: کف زدند/ خطَبَ يَخطُبُ: سخنرانی کرد/ سقَطَ يَسقُطُ: فرو ريخت/

أمطرَ يُمطِرُ: باران باريد/ أنشَدَ يُنشِدُ: شعر خواند/ قصيدة: قصيده، شعر/ لَعِبَ يَلعَبُ: بازی کرد.»